دلنوشته 24
23/02/91 (شنبه ) : فرشته كوچولوي من! وقتي مژده داشتنت رو بهم دادن، از شادي فقط گريه كردم وقتي اولين تكانهاي تو رو تو وجودم احساس كردم، شعف همه وجودم رو گرفت وقتي بهم نشونت دادن، چشمهامو بستم و تو دلم از خدا بخاطر سالم بودنت تشكر كردم وقتي براي اولين بار در آغوش گرفتمت و بهت شير دادم، تو دلم فرياد زدم "واي خدا! تو فوق العاده اي" وقتي براي اولين بار بهم لبخند زدي، به آسمونا پرواز كردم آره! من يه مادرم با تمام اين تجربه هاي به ظاهر ساده و تكراري دنيا ولي معجزه ي داشتن تو براي من اصلا ساده و تكراري نبود! حالا خيلي وقته كه در برابر عظمت پروردگارم كرنش مي كنم و از ته دلم ميگم: "شكرت خدا كه نمردم و يه همچين لذتي رو چشيدم!" ...
نویسنده :
مامان آوین کوشولو
12:52